جدول جو
جدول جو

معنی تمام عمر - جستجوی لغت در جدول جو

تمام عمر
الحياة كلّها
تصویری از تمام عمر
تصویر تمام عمر
دیکشنری فارسی به عربی
تمام عمر
Lifelong
تصویری از تمام عمر
تصویر تمام عمر
دیکشنری فارسی به انگلیسی
تمام عمر
toute la vie
تصویری از تمام عمر
تصویر تمام عمر
دیکشنری فارسی به فرانسوی
تمام عمر
تمام زندگی
تصویری از تمام عمر
تصویر تمام عمر
دیکشنری فارسی به اردو
تمام عمر
lebenslang
تصویری از تمام عمر
تصویر تمام عمر
دیکشنری فارسی به آلمانی
تمام عمر
на все життя
تصویری از تمام عمر
تصویر تمام عمر
دیکشنری فارسی به اوکراینی
تمام عمر
przez całe życie
تصویری از تمام عمر
تصویر تمام عمر
دیکشنری فارسی به لهستانی
تمام عمر
终身的
تصویری از تمام عمر
تصویر تمام عمر
دیکشنری فارسی به چینی
تمام عمر
para toda a vida
تصویری از تمام عمر
تصویر تمام عمر
دیکشنری فارسی به پرتغالی
تمام عمر
per tutta la vita
تصویری از تمام عمر
تصویر تمام عمر
دیکشنری فارسی به ایتالیایی
تمام عمر
de toda la vida
تصویری از تمام عمر
تصویر تمام عمر
دیکشنری فارسی به اسپانیایی
تمام عمر
সারা জীবন
تصویری از تمام عمر
تصویر تمام عمر
دیکشنری فارسی به بنگالی
تمام عمر
levenslang
تصویری از تمام عمر
تصویر تمام عمر
دیکشنری فارسی به هلندی
تمام عمر
maisha yote
تصویری از تمام عمر
تصویر تمام عمر
دیکشنری فارسی به سواحیلی
تمام عمر
ömür boyu
تصویری از تمام عمر
تصویر تمام عمر
دیکشنری فارسی به ترکی استانبولی
تمام عمر
평생의
تصویری از تمام عمر
تصویر تمام عمر
دیکشنری فارسی به کره ای
تمام عمر
一生の
تصویری از تمام عمر
تصویر تمام عمر
دیکشنری فارسی به ژاپنی
تمام عمر
на всю жизнь
تصویری از تمام عمر
تصویر تمام عمر
دیکشنری فارسی به روسی
تمام عمر
जीवनभर
تصویری از تمام عمر
تصویر تمام عمر
دیکشنری فارسی به هندی
تمام عمر
seumur hidup
تصویری از تمام عمر
تصویر تمام عمر
دیکشنری فارسی به اندونزیایی
تمام عمر
ตลอดชีวิต
تصویری از تمام عمر
تصویر تمام عمر
دیکشنری فارسی به تایلندی
تمام عمر
לכל החיים
تصویری از تمام عمر
تصویر تمام عمر
دیکشنری فارسی به عبری

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از تمام عیار
تصویر تمام عیار
زر و سیم که عیار آن کامل باشد، بی غش، خالص
فرهنگ فارسی عمید
(تَ عَ / عِ)
کامل عیار و خالص. (غیاث اللغات). سره. زر تمام عیار. زر خالص. زر دهدهی. (یادداشت به خط مرحوم دهخدا). بی غش و پاک:
دنیا بعرض فقره بده وقت من یزید
کان گوهر تمام عیار ارزد این بها.
خاقانی.
نقد مغشوش در جنب طلای تمام عیار رواج نپذیرد. (حبیب السیر).
باز صادق که بود در همه کار
چون زر جعفری تمام عیار.
(نقل از حبیب السیر جزء4 از ج 3 ص 322).
شود بساط جهان چون زر تمام عیار
کنند کوشش اگر خلق درروایی هم.
صائب (از آنندراج).
، تمام اجزاء. کامل و بی نقصان. (آنندراج). بی کم و کاست بدون نقص: قلندری تمام عیار، مردی تمام عیار، زنی تمام عیار، که از هر جهت کامل باشد. رجوع به تمام و دیگر ترکیبهای آن شود
لغت نامه دهخدا
(تَ مَ)
مردی کامل. که همه صفات مردی را دارد: بونصر از آن شگفت ماند و گفت تمام مرد است این مهتر. (تاریخ بیهقی چ ادیب ص 379). رجوع به تمام و دیگر ترکیبهای آن شود
لغت نامه دهخدا
(اِ مِ عَ)
امام زمان. امامی که در روزگار خود مردم را هدایت میکند.
لغت نامه دهخدا
تصویری از تمام عیار
تصویر تمام عیار
ناب سره
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از امام عصر
تصویر امام عصر
پیشوای زمان پیشوای دوازدهم رهنمود زمان ع
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تمام امور
تصویر تمام امور
همه کارها
فرهنگ واژه فارسی سره